چند وقت پیش ترنـــــج, همون ترنجی که خودش رو نو کامنت کرده, همون ترنجی که بنر خوشگل وبلاگش رو برداشته, همون ترنجی که وقتی می خواستم ببینمش, دو روز تعطیل ِ عید همه جارو گشتم تا یه یادگاری براش بخرم, همون ترنجی که.....راستی بستنیت رو خوردی؟
همین ترنج چند وقت پیش من رو به یه بازی قدیمی دعوت کرده بود که خب من یادم رفت بازیش کنم. حالا یادم اومد.
اینم چیزایی که در اولین فکر یادم اومد و شاید خیلی چیزای دیگه رو هم دوست داشته باشم.
و البته خودم رو هم دوست دارم.
هیچکی به بازی دعوت نیست :)
تو دو تا سررسید پایین از کلاس دوم ابتدایی تا الانم رو نوشتم و می نویسم. نوشته هایی که هیچ وقت نباید کسی بخونه.
کتاب نارنجی رنگ یه کتاب خاصه. بیشتر از هر کسی می تونم باهاش ارتباط برقرار کنم و حتا کنار شخصیت هاش بشینم. البته فیلمش مایوس کننده بود.
اسپری سفید بوی فضای دندان پزشکی رو میده.
اون خره هم سال دوم راهنمایی که بودم پشت کوله م آویزون بود. یه بار ناظممون کشیدش و کَند, گفت نباید از این چیزا! آویزون کنم. منم جاکلیدیم کردم تا هر وقت تو سرویس از جلوش رد بشم تو دستم ببیندش.
گوشی قدیمیم. Motorola v3x اولین گوشی همیشه یه چیز دیگه س.
اون سگ آبیه که یه عالمه کش میاد. یه بار که بچه بودم و مریض, خواهرم برام خرید. من که یادم نمیاد اما حتمن خیلی ذوق کردم.
کاغذا نوشته های وقتی هستن که من و خواهرم وقتی یکی مون نبود, برای اون یکی با زبون رمزی خودمون اگه کاری داشتیم یا حرفی, می نوشتیم. واسه چند سال پیشه. یه جور نامه ان :)
بند چرمی که وقتی دبیرستانی بودم خریدم و تو کلاس مدش کردم. هنوزم خوشم میاد. البته بندی که اون سال خریدم پاره شد.
رینگ نقره م که خیلی خیلی دوستش دارم و پارسال موقع تولد خواهرم برای خودم خریدم :)
حال کردم که خودتو دوس داری
بهترین چیزی که میشه دوس داشت خوده
و گاهی دیگری در خود
خوب باشی
:) موافقم
حال کردم که حال کردی D:
من بخوام عکس بگیرم! یه لپ تاپم و میزارم و یه وایمکسم! همین
مدل لپ تاپت چیه؟ D:
وایمکس من بهتره
چرا استرس داری؟ چرا اشک تو چشات حلقه زده؟ :))
ای جاااااااااااانم
همون ترنجی که هیچ جا نیست حتی توی خودش
اون کادوی خوشگلت و یه جایی گذاشتم که همیشه می بینمش
اسمشم گذاشتم نانی
اوهوم
بعد از کلی وقت یادم اومد این همون بستنی بود که قرار بود بدی
مممممممممم
چه دوس داشتنی های خوشگلی
اون سی دی ه لای کتاب؟؟
لاک هاشووووو
خودشوووو
خیلی جا خوردما
قابلی نداشت
می ذاشتی گونی مثلن D:
بعد از کلی وقت! پس اون لحظه فکر کردی چی دادم دستت؟ :)))
ممم...مرسی
آره فیلم همون کتابه
تنها لاک هایی هستن که خودم انتخابشون کردم و تنهایی خریدم
الان چه شکلی ای؟ :)))
ای جونممممم..
خیلی با احساس نوشتی
و اینکه حواست به همه جا هستا
عزیزمی
اون اسپری جیوس؟
خیلی ناز عکس گرفتی..
خیلییییییی
حواس که همیشه برای همه هست فقط گاهی آدم به روی خودش میاره.
مرسی
اوهوم Gio. ادکلنش رو هم دارم اما این عطرش متفاوته.
عکس رو منم دوست دارم....ممنون :)
اینفدعه تو رو جور دیگر حس کردم گویی لبخندت را الان فهمیدم و خوشحالم بابات اینکه خودت رادوست داری
:) چه خوب
من عاشق این اسپری ام و عطرش..
اما اره واقعا متفاوتن باهم.
اما دیگه پیداش نکردمم
اوهوم خوش عطره
این موقع ها باید سفارش داد
در واقع ادکلن
ادمو احساساتی میکنی همه چیو برعکس میگه
عجب :)
لبخند
خود دوست :دی
خوبه واقعاً
هوم؟
بیشتر از همه ی دوست داشتنی هات نوع عکس گرفتنت رو دوس دارم!!!!! اینکه خودت هستی بین تک تک دوست داشتنی هات!!!!
بعدشم اینکه چقد دلم غنج میره وقتی دفتری رو داری که هیشکی نباید بخونه و من اون دفترم رو سوزوندم!!!!
هیچ وقت به این فکر نکرده بودم که بخوام بسوزنمشون اما شاید به این تصمیم برسم....پشیمونی میاره نه!
استرس نیست! ناراحتیه که همین 3تا چیز برام تو دنیا مهمه! یکم درد داره :دی
دل 5110 کور آی 7
وایمکس مبین نت بهترتره
آها
2تا چیز نیستن اون وقت؟! :-o
مبین اونجا رو نمی دونم اما مبین این جا افتضاس
لپ تاپ من بهتره....حتا :)))
دوست بزرگوار جناب سام بادی
رسما"از شما دعوت می شود تا در "جشنواره بزرگ کتابخوانی مجازی"شرکت فرمائید.
مایه مسرت ما خواهد بود اگر به عنوان همکار افتخاری در اجرای اینجشنواره همکار افتخاری ما باشید
جناب خودتی