ساعت: سی دقیقه گذشته از چهار ِ شب

گوشی رو برمیداری و زنگ می زنی. جواب میده. میگی نمی دونی چقدر خوبه این موقع شب تو این هوای سرد، اتفاقی پنجره ی اتاق رو باز کنی و سرت رو ببری بیرون و ببینی. ببینی زمین خشک رو و بو بکشی خیسی ِ هوا رو. بو بکشی خیسی ِ هوا رو و بفهمی امشب بوی عطر خوشبوی مرد نامرئی نمیاد. بفهمی مرد نامرئی پیداش نیست و صدای کشیده شدن شاخه های خشک ِ سر جاروی آقای جارو به دست رو بشنوی. صدای جارو رو بشنوی و ببینیش و دلت بخواد با موزون ِ صدای آهنگی که نمی دونی از کجا میاد اما انگار در ِ یه آسانسور باز مونده، بری از پله ها پایین، اون سمت خیابون و براش چای داغ ببری. چای داغ رو ببری-لبخند هم باید بزنی- و برگردی سر جات بالای پنجره. بالای پنجره بایستی و سکوت رو نگاه کنی. سکوت ِ مغازه های بسته ی اون سمت خیابون رو. سکوت ِ خونه ی دوبلکس همسایه ی روبرویی با طرح های زیبای در و دیوار و فضای سبزش.. یه ماشین رد بشه و حواست رو پرت کنه. آقای جارو به دست رو ببینی که آخرای بدنش هم از محدوده ی دیدت خارج میشن. احتمالن چای داغی که براش بردی باعث ِ خستگی کم ترش میشه. حالا نه صدای شاخه های خشک بیاد، نه صدای در باز مونده ی آسانسور. ببینی، سکوت هست. بو بکشی، بوی خیسی هوا بیاد و نرم کننده ای که چند دقیقه پیش روی دستت زدی. دوست داری همین جا زمان متوقف بشه.


"دوست داری زمان همین جا متوقف بشه؟ الو! الو!" صدایی نمیاد. قطع کنی.

نظرات 8 + ارسال نظر
sh چهارشنبه 11 دی‌ماه سال 1392 ساعت 02:59 ب.ظ http://afkareparvaneyi.blogfa.com/

چقدر زیبا نوشتی رفیق...
یه حس خاصی بود....تو همیشه خاصی...

تو همیشه لطف داری :X
دیدی امروز بارون اومد! دیدی دیشب بوش میومد! دیدی دیوونه نبود! :))))

مهرداد شنبه 14 دی‌ماه سال 1392 ساعت 02:38 ق.ظ http://memorize.blogfa.com/

همیشه نوشته هات جذبم میکرد و میکنه..
عالی بود.مرسی

مرسی از لطفت
حس می کنم یادم میادت :))

پسرک زیادی شنبه 14 دی‌ماه سال 1392 ساعت 04:28 ق.ظ http://sigarblack.blogfa.com/

سلام
شما همون سام بادی دوست قدیمی هستی یا تازه آشنا میشیم باهم؟!!!

سلام
گویا نمیدونم :))

یاس وحشی یکشنبه 15 دی‌ماه سال 1392 ساعت 06:13 ب.ظ

سلام رفیق...
توصیفات ِ متن محشر بود. :)

سلام
لطف داری :)

ناصر دوشنبه 16 دی‌ماه سال 1392 ساعت 03:32 ب.ظ

که کاش همیشه امتحانات بود...

که انگار هیچ سالی و هیچ باری امتحانات نبود!
فصل ِ غم است...از هر طرف می بارد سرمان...

مهرداد دوشنبه 16 دی‌ماه سال 1392 ساعت 10:48 ب.ظ

چه اسمایلیهای بی مزه و بی روحی داره این بلاگ اسکای!
باز دمش گرم اون بلاگفا با اینکه اسمایلیاش واسه 10 سال پیشه اما میشه احساساتتو منتقل کنی باهاش!

[تشویش]

شما احساسات رو بنویس من 3D تصور می کنم

پاسبان جمعه 20 دی‌ماه سال 1392 ساعت 12:02 ب.ظ

برسی به لحظه ای که مطمئنی خیلی چیزها متوقف شده،اون جایی که هیچ کسی پشت خط نیست و باز الو الو کنان بگی:"صدام رو می شنوی؟الو..."

اینکه نخوای باور کنی...

نرم تر از صداقت چهارشنبه 2 بهمن‌ماه سال 1392 ساعت 01:06 ق.ظ http://narmtarazsedaghat.blogfa.com

سلام
گیلاسی کشوندتم اینجا ؛ راضیم از وبلاگت :)
لینکت کردم بیام بخونمت با اجازه .

ممنون از گیلاسی، ممنون از شما
خواهش :)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد